نویسنده: دکتر سید عبدالقادر حسینی (1)




 

چکیده:

یکی از مسائلی که باعث بروز اختلاف در میان مسلمانان شده است مسئله توسل می‌باشد. منشأ توسل باورهای دینی است که با توجه به گستره‌ی اسلام و وجود مذاهب و مکاتب مختلف، به طور طبیعی نمودهایی پرتنوع یافته است. در زمینه توسل بر آیات و روایات فراوانی استناد شده است. با صرف نظر از روایات و اقوال پرشماری که درباره‌ی توسل در سطح مفاهیم نظری وجود دارد، روایات بسیاری یافت می‌شود که نمونه‌های عملی توسل را در میان مردم مسلمان از سده‌های نخست نشان می‌دهد. با ژرف‌نگری در منابع اسلامی به این نتیجه می‌رسیم که توسل انواع مختلفی دارد. جواز بعضی از انواع توسل مورد اتفاق همه دانشمندان اسلام است، بعضی از آن ممنوع و بعضی دیگر مورد اختلاف است. توسل به حق نبی، توسل به آثار نبی و توسل به دعای نبی و اولیای الهی بعد از حیات، از انواع اختلافی توسل است.
در قرن هشتم، ابن تیمیه بعضی از انواع توسل را دارای اشکال دانست و شکاف بزرگی را بین مسلمانان ایجاد نمود. محمدبن عبدالوهاب نیز در قرن دوازدهم آن را تشدید بخشید و این مسئله باعث اختلاف میان مسلمانان شده به طوری که امروزه در جهان اسلام وسیله نفی و تکفیر عده‌ای از مسلمانان گردیده و لطمه‌ها و ضربات جبران ناپذیری بر پیکره جهان اسلام وارد ساخته است.
در این نوشتار پس از بررسی مفهوم توسل، به دیدگاه قرآن، روایات و سیره مسلمین در این باره پرداخته شده در پایان به شبهات پیرامون پاسخ داده شده است.

واژه توسل (الوسیله)

واژه‌شناسان، «توسل» (وسیله) را چنین معنا کرده‌اند: درجه، قربت، منزلت نزد خدا (2) جستن، رغبت (3)، توسل جستن شیء با رغبت (4)، شیء‌ای که به توسط آن به غیر نزدیک شوند (5)، تقرب و نزدیکی. (6) با توجه به معانی مختلف و مشترک توسل و وسیله، می‌توانیم در یک جمله کوتاه بگوییم: توسل این است که عملی را با شوق و رغبت برای رسیدن به قرب خدا انجام دهیم.
بر این اساس، معنای اصطلاحی توسل این است که عبد چیزی یا کسی را در پیشگاه باری تعالی واسطه کند تا خداوند عالم دعای او را بپذیرد و او به مطلوب خویش برسد. به ترسیم دیگر، می‌توانیم بگوییم، وسیله هر چیزی است که آدمی را به خدا نزدیک می‌کند. به اعمال نیک، ترک منهیات، دعا، واسطه جستن به اسمی از اسمای الهی و صفتی از اوصاف خداوندی یا مؤمن صالح، وسیله اطلاق می‌شود. (7) بنابراین، وسیله را چنین تعریف کرده‌اند: «اسم لکن ما یتوصل به الی مرضاة الله من علم و عمل». (8)

انواع توسل

با ژرف‌نگری در منابع اسلامی به این نتیجه می‌رسیم که هیچ یک از دانشمندان اسلام، توسل جستن را ممنوع نمی‌دانند. حتی ابن تیمیه نیز که بزرگ‌ترین ناقدان توسل است، بعضی از انواع آن را جایز می‌شمارد. در این جا لازم می‌دانیم قبل از ورود به بحث و مقایسه بین فریقین، انواع توسل را به طور اجمال ترسیم نماییم. توسل به طور کلی به سه نوع تقسیم می‌گردد:

الف. توسل‌های مشروع:

توسل به ذات خدا، اوصاف خدا، ایمان و اعمال نیک، قرآن، توسل به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در روز قیامت و آثار و دعا و محبت آن حضرت در زمان حیات آن جناب، دعای برادر مؤمنان، انبیا و اوصیا در زمان حیات آنان.

ب. توسل‌های غیرمشروع:

توسل به طاغوت، بتها و نیز توسل به انبیا و اوصیا با این اعتقاد که آنها مستقل‌اند.

ج. توسل مورد اختلاف:

توسل به حق نبی در حیات برزخی، توسل به دعای نبی و آثار نبی و اولیا در حیات برزخی آنان. بحث اساسی ما در مورد آخر است؛ زیرا نوع اول را همه مشروع می‌دانند و نوع دوم را دانشمندان ممنوع می‌شمارند.

توسل در قرآن

لفظ «الوسیله» دوبار در قرآن آمده است: یک بار در سوره مائده، آیه 35 (وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ). و بار دیگر در سوره اسراء، آیه 57 (أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ) اکنون به برخی از آیاتی که دال بر توسل‌اند، اشاره می‌کنیم.

1. آیه توسل:

(یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ وَ جَاهِدُوا فِی سَبِیلِهِ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ‌)؛ (9)
ای کسانی که ایمان آورده‌اید، از مخالفت فرمان خدا بپرهیزید و وسیله‌ای برای تقرب به او بجویید و در راه او جهاد نمایید، باشد که رستگار شوید.
در این آیه امر شده است که آدمی برای تقرب الهی وسیله‌ای بجوید. انسان مادی نمی‌تواند بدون وسیله لازم به خدا نزدیک شود و به مقام قرب الهی برسد. بلکه واسطه‌ای لازم است که او را به این مقام برساند. این واسطه می‌تواند عبادت و کارهای نیک باشد و انسان به کمک نماز، روزه، حج و اعمال خیر دیگر به خداوند متعال نزدیک شود. و یا این واسطه می‌تواند محبت اولیای خدا باشد که خود او تأکید نموده است: (قُلْ لاَ أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى) (10)
انسان با توسل به کسانی که محبوب خدا هستند، مانند پیامبران و معصومان و مؤمنان صالح، به تقرب الهی دست می‌یابد. در آیه‌ی مذکور واژه‌ی «وسیله» مطلق آمده است. پس هر چیزی که مرضی و مورد توجه خدا باشد می‌تواند وسیله قرار گیرد. حال ممکن است این وسیله از نوع افعال باشد، مانند نماز، روزه، حج، جهاد، یا از انواع اشخاص باشد، مانند انبیا و اولیای خدا، یا از نوع اشیا باشد، مانند کعبه، حجرالاسود، مقام ابراهیم و قرآن. خلاصه هرچیزی که ما را به خدا نزدیک کند و ما را به یاد خدا بیندازد، می‌تواند وسیله قرار گیرد. مثلاً درباره اولیای خدا از پیامبر گرامی چنین روایت شده است: «هم الذین اذا رؤا ذکر الله؛ آنها کسانی‌اند که هنگامی که مردم آنها را ببینند، خدا را به یاد می‌آورند.» (11)

2. آیه وحدت:

(وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا) (12)
همگی به ریسمان خدا چنگ بزنید و از هم جدا نشوید. پرسش اساسی این است که در آیه‌ی مزبور، منظور از «حبل الله» چیست؟ پاسخ این است که بی‌تردید چیزی غیر از خداست؛ زیرا «حبل الله» از اسمای الهی نیست. این «حبل الله» می‌تواند قرآن، اسلام، پیامبر، ائمه و مسلمانان باشد. در هر حال، این آیه بر جواز توسل به غیر خدا دلالت می‌کند؛ چون «حبل الله» هرچه باشد چیزی است که واسطه ارتباط میان مردم و خداست. به نظر می‌رسد اولیای الهی مصداق روشنی برای حبل الله‌اند و چنگ زدن و توسل جستن به آنها موجب تقرب الهی می‌شود.

3. آیه استغفار:

(وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً) (13) و اگر آنها هنگامی که به نفس خود ظلم کرده‌اند، پیش تو آیند و از خدا طلب مغفرت کنند و رسول هم برای آنان طلب آمرزش کند، خداوند را توبه پذیر و مهربان خواهند یافت. مفسر بزرگ اهل سنت، ابن کثیر، در ضمن تفسیر آیه مذکور، این حکایت مشهور را نقل کرده است که شیخ ابومنصور صباغ از عتبی نقل می‌کند و او می‌گوید: من نزدیک قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نشسته بودم که مردی اعرابی آمد و گفت: السلام علیک یا رسول الله، من این قول خدا را شنیده‌ام که می‌فرماید: ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جائوک... آمده‌ام درحالی که از گناهم طلب آمرزش کرده، تو را در پیشگاه خداوند عالم شفیع خود قرار می‌دهم.

یا خیر من دفنت بالقاع اعظمة *** فطاب من طیبهن القاع والاکم
نفسی الفداء لقبر انت ساکنه *** فیه العقاف و فیه الجود و الکرم

آن مرد این اشعار را انشا کرد و رفت. در این هنگام خواب بر من غالب شد. رسول خدا را در خواب دیدم که فرمود:‌ ای عتبی خودت را به اعرابی برسان و به او بشارت بده که خداوند او را بخشیده است. (14)
بیضاوی، مفسر بزرگ دیگری از اهل سنت، می‌گوید:
«این خطاکاران پیش رسول خدا معذرت خواهی می‌کردند و رسول اکرم هم شفیع آنها می‌شد و خدا نیز آنان را می‌بخشید. رسول خدا حق دارد که عذر آنها را بپذیرد و برای آنها شفاعت کند؛ گرچه جرم‌شان بزرگ باشد. منصب رسول خدا این است که اهل کبائر را شفاعت کند.» (15)
قرطبی در تفسیر جامع الاحکام القرآن آورده است:
ابوصادق از حضرت علی (علیه السلام) نقل می‌کند که سه روز پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مردی اعرابی آمد و خود را بر قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) انداخت و خاک قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را به سر گرفت و گفت: ‌ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمان دادی، ما اطاعت کردیم و یکی از آیاتی که بر تو نازل شده این است: (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ...) من بر نفس خود ظلم کرده‌ام و تو برایم طلب آمرزش کن. در این حال، از قبر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) صدا آمد: خدا تو را بخشیده است. (16)
امام مفسران اهل سنت، فخرالدین رازی، در تفسیر می‌گوید: ممکن بود بدون استغفار رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توبه آنها پذیرفته شود، اما وقتی استغفار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به توبه آنها ضمیمه شود، قبول توبه حتمی خواهد بود. (17) همین کار مصداق بارز توسل به پیامبر است که خداوند آنرا به مردم آموخته است و این آیه مشروعیت توسل به غیر خدا را به روشنی ثابت می‌کند. (18)
آیت اله مکارم شیرازی می‌گوید: «از این آیه پاسخ کسانی که توسل جستن به پیامبر و یا امام را یک نوع شرک می‌پندارند، روشن می‌شود، زیرا این آیه صریحاً می‌گوید که رو آوردن به پیامبر و او را بر درگاه خدا شفیع قرار دادن و وساطت و استغفار او، برای گنه کاران مؤثر است و موجب پذیرش توبه و رحمت الهی است، اگر وساطت و دعا و استغفار خواستن از سوی خدا شرک بود، چگونه ممکن بود در قرآن چنین دستوری به گنه کاران داده شود. منتها افراد خطاکار باید نخست توبه کنند و از راه خطا برگردند، سپس برای قبول توبه خود از استغفار پیامبر استفاده کنند. پس پیامبر آمرزنده گناه نیست؛ او تنها می‌تواند از خدا طلب آمرزش کند. این آیه نیز پاسخ دندان شکنی است به آنها که این گونه وساطت را انکار می‌کنند.» (19)
خلاصه کلام این که: این آیه به روشنی دلالت دارد که شفاعت خواهی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) کار مطلوبی است. حتی بعد از حیات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم، در طول تاریخ، مسلمانان آگاه با الهام از این آیه، از آن حضرت تقاضای شفاعت می‌کنند و او را میان خود و خدا وسیله قرار می‌دهند. این سنتی است که دانشمندان اسلامی به آن عمل کرده‌اند. (20)

4. آیه مدح متوسلان:

(قُلِ ادْعُوا الَّذِینَ زَعَمْتُمْ مِنْ دُونِهِ فَلاَ یَمْلِکُونَ کَشْفَ الضُّرِّ عَنْکُمْ وَ لاَ تَحْوِیلاً أُولئِکَ الَّذِینَ یَدْعُونَ یَبْتَغُونَ إِلَى رَبِّهِمُ الْوَسِیلَةَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ وَ یَرْجُونَ رَحْمَتَهُ وَ یَخَافُونَ عَذَابَهُ إِنَّ عَذَابَ رَبِّکَ کَانَ مَحْذُوراً) (21) بگو: کسانی را که غیر از خدا را (معبود خود) می‌پندارند، آنها نمی‌توانند مشکلی را از شما برطرف سازند و نه تغییری در آن ایجاد کنند. کسانی را که آنان می‌خوانند، خودشان وسیله‌ای (برای تقرب) به پروردگارشان می‌جویند؛ وسیله‌ای هرچه نزدیک‌تر و به رحمت او امیدوارتر و از عذاب او می‌ترسند؛ چرا که عذاب پروردگارت همواره در خور پرهیز و وحشت است. این دو آیه بر مشروعیت توسل به افرادی که مقرب‌اند دلالت می‌کند.
مفسران اتفاق نظر دارند که (یتبغون الی ربهم الوسیلة انهم اقرب) مدح و توصیف برای مؤمنان است؛ زیرا آنان برای رسیدن به خدا توسل می‌جویند. البته در اینکه متوسلان باید به چه کسانی متوسل شوند، اختلاف وجود دارد، اما همگان به حقیقت جواز توسل اعتراف نموده‌اند. مؤمنان برخلاف مشرکان به کسانی متوسل می‌شوند که اهل باشند و صلاحیت رفع مشکلات را داشته باشند. این آیه مشرکان را نکوهش می‌کند که آنها چیزهایی را عبادت می‌کنند و از آنها طلب حاجت می‌کنند که اصلاً مالک نفع و ضرر خود نیستند. به مشرکان خطاب شده است: (ادْعُواْ الَّذِینَ زَعَمْتُم مِّن دُونِهِ) جناب شیخ طوسی آیه را چنین معنا کرده است: «یفی الذین زعمتم انهم ارباب و آلة من دون الله.» پس مشرکان به کسانی متوسل می‌شدند که آنها را خدا تصور می‌کردند، ولی در آیه بعدی کسانی توصیف شده‌اند که برای رسیدن به خدا توسل می‌جویند، نه اینکه «متوسل به» را خدا می‌پندارند.
پس بدون پندار معبودیت، توسل جستن به کسانی که مقرب درگاه خداوندند عیبی ندارد. مشرکان بت‌ها را به عنوان قادر مطلق می‌پرستیدند، لذا خدا آنها را توبیخ کرده است. اما کسانی که خدا را معبود حقیقی و قادر مطلق می‌دانند و به مقربان خداوند توسل می‌جویند، قابل ملامت نیستند. (22)
از این دو آیه نیز استفاده می‌شود که طلب استغفار از دیگری، نه تنها منافات با توحید ندارد، بلکه راهی برای رسیدن به لطف پروردگار است. همین که یعقوب، پیامبر بزرگ خدا، تقاضای فرزندان را می‌پذیرد و پاسخ مثبت به آنها می‌دهد، نشان دهنده‌ی این نکته است که توسل به اولیای الهی امری جایز است. آنها که این امر را ممنوع و مخالف اصل توحید می‌پندارند، گویا از اصل متون دینی و به ویژه قرآن آگاهی کافی ندارند یا لجاجت بی‌مورد می‌ورزند. (23)

توسل در نزد اهل سنت

دکتر محمدطاهر القادری، دانشمند اهل سنت و پاکستانی است. او می‌نویسد:
"توسل مسئله‌ای است که به نص صریح و احادیث صحیح و متواتر ثابت شده است و اکثر مسلمانان از قدیم تا امروز به آن عمل نموده‌اند. متأسفانه امروزه آن را مسئله متنازع و موضوع مناظره و مجادله قرار داده‌اند و در نتیجه مخالفان و موافقان یکدیگر را به شرک و کفر متهم می‌کنند. اگر ما در احادیث نبوی اندیشه کنیم، می‌فهمیم و این حقیقت آشکار خواهد شد که قرآن و حدیث توسل را جایز قرار داده‌اند. صدها روایت و فرمان نبوی شاهد برای لزوم توسل در تقرب به خداوند متعال‌اند. (24)"
مشروعیت توسل به اولیای خدا و واسطه قرار دادن آنها برای تقرب به خداوند و طلب حاجت از او، در روایات متعددی آمده و سیره‌ی مسلمانان از عصر پیامبر تا کنون بر آن جاری بوده است. این امر نه تنها شرک نیست، بلکه اظهار تذلل و خشوع بیشتر در پیشگاه خداوند است. کسی که پیامبر و اولیاء الله را وسیله تقرب به خدا قرار می‌دهد، در واقع خود را در محضر خدا آنچنان کوچک و بی‌مقدار می‌داند که اطمینان ندارد خداوند به او توجه و عنایت خواهد کرد؛ لذا کسانی را که نزد خدا آبرو دارند و مورد توجه و لطف اویند، وسیله قرار می‌دهد تا خداوند به احترام آنها او را نیز از رحمت واسعه خود برخوردار سازد و این نهایت تذلل و خشوع و اظهار عبودیت برای خداست.
داستان صحابی نابینا که نزد رسول مکرم اسلام آمد و گفت: ‌ای رسول خدا، از خدا بخواه که به من عافیت دهد. پیامبر فرمود: اگر خواستی دعا می‌کنم و اگر خواستی صبر کن و صبر برای تو بهتر است؛ گفت: دعا بفرما. پیامبر به او دستور داد: با دقت، وضویی نیکو بگیر و دو رکعت نماز بخوان و بعد از آن چنین دعا کن: خدایا! از تو می‌خواهم به وسیله پیامبرت که پیامبر رحمت است و به سوی تو متوجه می‌شوم تا حاجتم برآورده شود. خداوندا! او را شفیع من قرار بده.
ابن حنیف گوید: «فوالله ما فرقنا وطال بنا الحدیث حتی دخل علینا لم یکن به ضر»؛ به خدا سوگند، ما متفرق نشده بودیم و سخنی طول نکشیده بود که آن مرد بر ما وارد شد، درحالی که گویا هیچ آفتی در او نبود.
ابن ماجه و حاکم این روایت را صحیح دانسته‌اند. (25)
مضمون حدیث بسیار روشن است و جای هیچ گونه توجیه و تأویل نیست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خود، دعا نفرموده، بلکه به او آموخته است که چگونه به پیامبر توسل جوید و از خداوند منان بخواهد. آن فرد نیز رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را وسیله تقرب خود به خدا قرار داده است.

نقد و بررسی روایت

همه دانشمندان درباره‌ی سند حدیث مذکور متفق القول‌اند که روایتی صحیح است. حتی ابن تیمیه، صاحب کتاب التوصل الی حقیقه‌ی التوسل و تمام مفسران اهل سنت، از جمله رشیدرضا و مراغی که مداحان ابن تیمیه‌اند، این روایت را صحیح دانسته‌اند، اما چون سند حدیث خدشه ناپذیر بوده است، دست به تأویل زده‌اند. ابن تیمیه، رفاعی، رشید رضا و مراغی می‌نویسند که روایت صحیح است، ولی نابینا به دعای رسول متوسل شده است؛ لذا این روایت دلیل بر جواز توسل به شخص رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و اولیای الهی نیست، زیرا مرد نابینا از رسول خدا دعا خواسته بود و رسول اکرم به او دعا آموخت و نه توسل به خود را.
آیت الله جعفر سبحانی در پاسخ به این شبهه می‌گوید:
"اگر این حدیث را به دست فردی آشنا به زبان عربی بدهید که ذهنش از مناقشات وهابی‌ها در مسئله توسل به کلی خالی باشد و از او بپرسید پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در دعایی که به نابینا تعلیم فرمود، چه دستوری داد و او را در استجابت دعای خود چگونه ارشاد کرد، به شما پاسخ خواهد داد: پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به او تعلیم داد که پیامبر رحمت را وسیله خود قرار دهد و به او توسل بجوید و از خدا بخواهد که خداوند حاجت او را برآورده سازد. این مطلب از جمله‌های زیر به خوبی استفاده می‌شود: الف.«اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبیک» بار الها، از تو مسئله می‌کنم و روی می‌آورم به تو به وسیله پیامبرت. در اینجا مراد خود نبی است، نه دعای نبی و تصور این که مقصود دعای نبی است، برخلاف ظاهر و فاقد برهان است. (26)"
ب. «محمد نبی الرحمة» برای این که روشن شود مقصود مسئلت از خدا به خاطر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و توجه به خدا به وسیله اوست، لفظ نبی را با جمله «محمد نبی الرحمة» توصیف کرده است تا حقیقت روشن‌تر و هدف را واضح‌تر سازد.
ج. «یا محمد انی اتوجه الی ربی» این جمله می‌رساند که آن مرد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را وجهه دعای خود قرار می‌دهد، نه دعای آن حضرت.
د.مفاد حمله «وشفعه فی» این جمله می‌رساند که آن مرد حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را وجهه دعای خود قرار می‌دهد، نه دعای آن حضرت را.
د. مفاد حمله «وشفعه فی» این است: پروردگارا! او را شفیع من قرار بده و شفاعت او را در مورد من بپذیر. در این جمله آنچه مورد سخن است، همان ذات گرامی و شخصیت والا مقام آن حضرت است و سخنی از دعای پیامبر به میان نیامده است. (27)
1. جابربن عبدالله انصاری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) روایت می‌کند: «من قال حین یسمع النداء (الاذان) اللهم رب هذه الدعوة و الصلواة القائمة آت محمد الوسیلة والفضیلة و بعثه مقاماً محموداً الذی وعدته حلت له شفاعتی یوم القیامة»، هرکس به هنگام شنیدن اذان بگوید: خدایا، ای صاحب این دعوت نامه و نماز به پاداشته شده، به محمد وسیله و فضیلت بده و او را به مقام پسندیده‌ای که وعده کرده‌ای برسان، شفاعت من در روز قیامت به او خواهد رسید.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در این حدیث از مسلمانان خواسته که وسیله بودن آن حضرت را از خدا طلب کنند. دانشمندان اهل سنت می‌گویند: این دعا چیزی جز نماز است که پیامبر گرامی به مسلمانان تعلیم داده است. خداوند امر فرموده است که با پیامبر و خاندان او را نیز همراه کنند و دعا را با توسل پایان دهند. در بعضی جاها آمده است که دعا با وسیله مقدمه نماز است. (28)
در احادیث اهل بیت آمده است که در بهشت مکان بلندی قرار دارد که برای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است. از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز نقل شده است:
«فاذا سألتهم الله فاسئلوا الی الوسیلة» اصحاب گفتند: «یا رسول الله، من سکن معک فیها؟ قال: علی و فاطمه و الحسن و الحسین (علیه السلام)» این حدیث را حدیث وسیله می‌گویند، اما چون به مذاق برخی خوش نمی‌آمده، آن را به گونه‌ای دیگر نقل نموده‌اند. (29)
2- از ابوسعید خدری نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:
ما خرج رجل من بیته الی الصلاة و قال: اللهم بحق السائلین علیک و بحق من مشایی هذا فانی لم اخرج اشراً و لابطراً ولا ریاء و لاسمعة و خرجت اتقاء سخطک و ابتغاء رضاتک فاسلک ان تعیذنی من النار و ان تغفر ذنوبی انه لایغفر الذنوب الا انت الا اقبل الله علیه بوجهه واستغفرله سبعون الف ملک؛ (30) هرکس از خانه خارج شود و این دعا را بخواند، خداوند به او رو می‌آورد و هفتاد هزار فرشته برای او طلب آمرزش می‌کنند: خدایا! به حق سائلان درگاهت و به حق این راه رفتن من که از جهت نافرمانی و خوش گذرانی و ریا و سمعه نیست، بلکه برای پرهیز از خشم تو و جست وجوی خشنودی توست، از تو می‌خواهم که مرا از آتش جهنم پناه دهی و گناهان مرا ببخشی که کسی جز تو گناهان مرا نمی‌بخشد و...
در این حدیث، پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم یاد می‌دهد که به هنگام درخواست حاجت از خداوند، به سائلان درگاه ربوبی که همان صالحان و اولیای الهی‌اند توسل بجویند و آنها را واسطه قرار بدهند. (31)
3- زمانی که فاطمه بنت اسد از دنیا رفت، پیامبر خدا در هنگام دفن او چنین دعا فرمود: «الله الذی یحیی و یمیت و هو حی لایموت اغفر لامی فاطمه بنت اسد و وسع علیها مدخلها بحق نبیتک والانبیاء الذین قبلی»؛ (32)
خداوند زنده می‌کند و می‌میراند و زنده است و نمی‌میرد. خدایا! مادرم فاطمه بنت اسد را بیامرز و جایگاه او را وسیع گردان؛ به حق پیامبرت و به حق پیامبران پیش از من. در این روایت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌خود و انبیای ماسبق را وسیله قرار داده است، از این سیره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فهمیده می‌شود که انبیا در عالم برزخ زنده‌اند و می‌توانند مورد توسل قرار گیرند.

توسل در مکتب اهل بیت (علیهم السلام)

مکتب اهل بیت به توسل اعتقاد دارد و عملاً هم به ذوات مقدس توسل می‌جوید. روایات مکتب اهل بیت در این باب فراوان است. ما در ایم مختصر، بعضی از این روایات را می‌آوریم:
1. سلمان فارسی از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین نقل می‌کند: خداوند می‌فرماید: ‌ای بندگان، آیا چنین نیست که چه بسا کسی حاجات‌های بزرگی از شما می‌خواهد و شما حوایج او را برنمی‌آورید، تا این که کسی محبوب‌ترین مردم نزد شماست، شفیع قرار می‌دهد؛ آن گاه حاجت‌ها را به احترام آن شفیع برمی‌آورید؟
«الا فاعلموا ان اکرم الخلق علی وافضلهم لدی محمد و اخوه و من بعدهم الائمة الذین هم الوسائل الیّ»؛ (33)
حال آگاه باشید و بدانید که گرامی‌ترین خلق نزد من، محمد و برادر وی علی و امامان پس از اویند که همانا وسیله مردم به سوی من‌اند. اینک هرکس حاجتی دارد و نفعی را طالب است یا آنکه دچار حادثه‌ای صعب و زیانبار گشته خواهان رفع آن است، باید مرا به محمد و خاندان پاکش بخواند تا به نیکوترین وجه حاجت او را برآورم.
2. ابن شهر آشوب از امام علی (علیه السلام) نقل می‌کند که حضرت در ذیل آیه (وابتغوا الیه الوسیلة) فرمود: «انا وسیلته» (34) من وسیله خدا هستم.
3. از حضرت علی بن موسی الرضا (علیه السلام) چنین نقل شده است: «قال رسول الله: الائمة من ولد الحسین من اطاعتهم فقد اطاع الله و من عصاهم فقد عصاالله هم عروة الوثقی و هم الوسیلة الی الله»؛ امامان از فرزندان حسین‌اند. هرکس از آنان اطاعت کند، از خدا اطاعت کرده است و هرکس از آنان سرپیچی کند، همانا خدا را نافرمانی کرده است. آنان دستگیره محکم و وسیله به سوی خدایند.
4. در امالی شیخ مفید به نقل از محمدبن مثنی آمده است: من از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «نحن السبب بینکم و بین الله عزوجل» (35)
5.ابان بن تغلب از امام باقر (علیه السلام) نقل می‌کند: «آل محمد هم حبل الله الذی امر بالاعتصام به فقال: واعتصموا بحبل الله جمیعا و لاتفرقوا»؛ (36) آل محمد ریسمان خدایند که فرموده است: همگی چنگ به ریسمان خدا بزنید و پراکنده نشوید.
6. مردی اعرابی از رسول خدا پرسید: در آیه (واعتصموا بحبل الله) مراد از «حبل» چیست؟ رسول اکرم دست او را گرفت و بر شانه حضرت علی (علیه السلام) گذاشت و فرمود: «یا اعرابی هذا حبل الله فاعصتم به»؛ این ریسمان خداست، به او چنگ بزن. آن اعرابی نزد حضرت علی آمد و او را در آغوش گرفت و گفت: خداوندا! من تو را شاهد می‌گیرم که چنگ به ریسمانت زده‌ام. آنگاه رسول خدا فرمود: هرکه می‌خواهد به اهل بهشت بنگرد، به این مرد نگاه کند.
لزوم تمسک به حبل الله از مسلّمات قرآن است و آیه شریفه «اعتصام» صراحت دارد که خداوند متعال از جانب خود برای نجات آدمیان ریسمانی تعیین کرده است و آن را که وسیله و سبب نیل به سعادت دنیا و آخرت و رسیدن به قرب الهی است، در دسترس ابنای بشر قرار داده و همگی را به اعتصام به آن امر فرموده است. این همان دستور توسل و استمداد از غیر خدا (به اذن او) است که آیه با کمال وضوح بیان کرده است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی مفسر قرآن، نیز مصداق آن را نشان داده و آل محمد را حبل الله و وسیله قرب بندگان به خدا نامیده است. شیخ صدوق از امام صادق (علیه السلام) چنین نقل می‌کند: روز قیامت پس از آن که بهشتیان به بهشت و دوزخیان به دوزخ مسکن یابند، بنده‌ای هفتاد خریف در میان آتش بماند (خریف هفتاد سال است). سپس به خدا رو می‌کند و می‌گوید: «یا رب اسألک بحق محمد و اهل بیته لما رحمتنی». خدا به جبرئیل فرمان می‌دهد او را از جهنم بیرون آورد. آن گاه خدا می‌فرماید: آگاه باش، به عزت و جلالت خودم سوگند، اگر نبودند کسانی که مرا به حقشان قسم دادی، هرآینه بر مذلت و خواری‌ات در آتش می‌افزودم، ولی برخودم حتم کرده‌ام هر بنده‌ای مرا به حق محمد و اهل بیتش قسم دهد و سعادت خویش را از من بخواهد، او را بیامرزم و از گناهی که بین من و اوست، درگذرم. اینک تو را آمرزیدم و از گناهت درگذشتم. آنگاه او را به بهشت می‌برند. (37)

توسل به آثار اولیا در سیره‌ی اصحاب و تابعین

علاوه بر نص آیات و روایات، توسل به اولیای الهی در سیره‌ی اصحاب و تابعین و مسلمانان جایگاه ویژه‌ای دارد. اصحاب در صدر اسلام و مسلمانان به تابعیت آنان، تاکنون همواره در مقام دعا و نیایش به انبیای عظام، اولیا و صلحای ارجمند و انسان‌های الهی متوسل شده‌اند و مقربان و آبرومندان در پیشگاه الهی را وسیله قرار داده‌اند تا خداوند به احترام آنها دعایشان را مستجاب کند و حوایجشان را برآورده سازد. اکنون چندنمونه از این امر را می‌آوریم.

1. ام المؤمنین و حکم توسل به قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

پس از رحلت پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه، قحطی شدیدی رخ داد و مردم از این قحطی به ستوه آمدند و این مسئله را پیش حضرت عایشه شکوه نمودند. او گفت: «انظروا الی قبر رسول الله فاجعلوا منه کوا الی السماء حتی لایکون بینه و بین السماء سقف»؛ به قبر پیامبر نگاه کنید و آن را دریچه‌ای به آسمان قرار دهید؛ به طوری که میان قبر و آسمان سقفی نباشد. مردم چنین کردند و باران آمد؛ زمین سرسبز شد؛ شترها چنان فربه شدند که گویا می‌ترکیدند. آن سال را عام الفتق؛ سال فراوانی، نامیدند. (38)

2. حضرت عمر و توسل به عموی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

عن انس بن مالک: «ان عمر بن الخطاب کان اذا قحطوا استسقی بالعباس بن عبدالمطلب فقال: اللهم انا کنا نتوسل الیک بنبینا فستقنا و انا نتوسل الیک لعم نبینا فاسقنا قال: فیسقون»؛
انس می‌گوید: عمربن خطاب در خشک سالی با توسل به عباس بن عبدالمطلب از خدا طلب باران می‌کرد و می‌گفت: خدایا، ما همواره به وسیله پیامبرت به تو متوسل می‌شدیم و ما را سیراب می‌کردی. اینک به وسیله عموی پیامبرمان به تو متوسل می‌شویم، پس ما را سیراب کن. وی می‌گوید: آنان سیراب می‌شدند.
در روایت تاریخی دیگری، در سال رماده، هنگامی که قحطی به اوج رسید، عمر به وسیله عباس طلب باران نمود. خداوند نیز باران فرستاد و زمین سرسبز شد. در این هنگام عمر رو به مردم کرد و گفت: به خدا سوگند، عباس وسیله ما در پیشگاه خداست و مقامی در نزد خدا دارد: «سال الامام وقد تتابع جدبنا فسقی الغمام بغرة العباس عم النبی وصنوا والده الذی ورث النبی بذک دون الناس احیی الاله به البلاد فاصبحت محضرة الاجناب بعد الیأس». (39)
این حکایت تاریخی به ما نشان می‌دهد یکی از مصادیق «وسیله»، توسل به ذوات محترم و صاحب منزلت است که مایه‌ی تقرب به خداوند می‌باشند. قسطانی می‌گوید: وقتی عمر به وسیله عباس، طلب باران نمود، گفت: ‌ای مردم، پیامبر خدا عباس را به دیده پدری می‌نگریست. از او پیروی کنید و او را وسیله خود به سوی خدا قرار دهید. این عمل اندیشه کسانی را باطل می‌کند که مطلق توسل و یا توسل به غر پیامبر را تحریم کرده‌اند.

3. راهنمای عثمان بن حنیف

در دوران خلیفه سوم، مردی برای حاجتی پیش عثمان بن عفان آمد. خلیفه به آن شخص توجه نکرد. این شخص در راه با عثمان بن حنیف ملاقات کرد و از خلیفه سوم به علت عدم توجه به او شکوه نمود. ابن حنیف آن شخص را به این طریق امر نمود: وضو بگیر و به مسجد برو، دو رکعت نماز بخوان و این دعا را بخوان: «اللهم انی اسئلک و اتوجه الیک بنبینا محمد نبی الرحمة یا محمد انی اتوجه بک ربی فتقضی لی حاجتی»
مرد رفت و به این گفته عمل نمود. سپس به خانه عثمان رفت و حاجتش برآورده شد. وقتی مرد دوباره با عثمان بن حنیف دیدار کرد، از راهنمایی او تشکر نمود. ابن حنیف گفت: من کاری نکردم. تنها آنچه را از رسول خدا دیده بودم، به تو گوشزد کردم. (40)

4. توسل به قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)

در دوران عمربن خطاب خشک سالی پدیدار گشت. بلال بن حرث نزد قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و گفت: «یا رسول الله استسق لامتک فانهم هلکوا»‌؛ ای پیامبر، برای امت خود طلب باران کن که هلاک می‌شوند. دکتر طاهر قادری می‌نویسد: «ابن تیمیه در کتاب اقتضاء الصراط، ص373، این روایت را تأیید نموده است و ابن کثیر در البدایة و النهایة، ج5، ص167 نیز روایت مذکور را صحیح دانسته است. مؤلف عقیده توسل اعتراضاتی را که به این روایت نموده‌اند، پاسخ داده است. (41)»

5. توسل در نزد مالک

ابوجعفر منصور، خلیفه عباسی، از مالک بن انس، امام مالکیه، درباره‌ی کیفیت زیارت قبر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پرسید: زائر هنگام زیارت رو به قبله باشد یا رو به قبر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؟ مالک بن انس در پاسخ گفت: «لم تصرف وجهک عنه و هو وسیلتک و وسیلة ابیک آدم الی الله یوم القیامة بل استقبله و استشفع به فیشفعک اله قال الله تعالی ولو انهم اذ ظلموا انفسهم»؛ چرا چهره از او برمی‌گردانی؟ او وسیله تو و وسیله پدر تو آدم در روز رستاخیز است. رو به او کن و او را شفیع خود قرار بده. خدا شفاعت او را می‌پذیرد. خدا می‌فرماید: اگر آنان به نفس خویشتن ستم کنند... (42)

6. توسل به باب الحوائج (علیه السلام)

حسن بن ابراهیم ابوعلی خلالی که شیخ حنابله در دوران خود بود، می‌گفت: «ما همنی امر فقصدت قبر موسی بن جعفر فتوسلت به الاسهل الله لی ما احب» هیچ امر مهمی برای من اتفاق نیفتاد مگر این که به زیارت قبر موسی بن جعفر رفتم و به او متوسل شدم و خداوند آنچه را می‌خواستم، به آسانی در اختیار من گذاشت. (43)

7. توسل به علی بن حسین (علیه السلام)

زهری می‌گوید: بیمار شدم و نزدیک به هلاکت شدم. گفتم: مرا به خدا وسیلتی باید. در عهد خود هیچ کس را فاضل‌تر از علی بن حسین (علیه السلام) نشناختم. گفتم: یابن رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حال من این است که تو می‌بینی. بر من لطف کن به دعایی که از تو گرامی‌تر نزد خدا کسی نیست. گفت: من دعا می‌کنم تو آمین بگو، یا تو دعا کن من آمین می‌گویم. گفتم: دعا و آمین تو بگو؛ من بر اثر آمین می‌گویم. دست برداشت و گفت: بارخدایا! پسر شهاب، من و آبای مرا وسیله می‌سازد. خدا به آن اخلاص که تو از پدران من می‌دانی، حاجت او را روا کن و او را شفا بده. زهری می‌گوید: به آن خدای که جان جان‌ها به دست اوست، پس از آن هرگز بیمار نشدم و دست تنگ نشدم و با هیچ سختی روبه رو نشدم و از آن هنگام تا کنون در راحت هستم. امید می‌دارم خدا مرا بیامرزد و بر من رحمت کند به وسیله دعای زین العابدین علی بن حسین (علیه السلام). (44)

8. توسل نزد امام شافعی

ابن حجر هیثمی در کتاب صواعق المحرقة از امام شافعی نقل می‌کند که سروده است:

آل النبی ذریعتی هم الیه وسیلتی *** ارجوبهم اعطی غداً بیدی الیمین صحیفتی (45)

«خاندان پیامبر وسیله من به سوی خدا هستند و امیدوارم با توسل به آنان نامه اعمالم فردا به دست راستم داده شود».
با توجه به منابع اسلامی به این نتیجه می‌رسیم که توسل به اولیای خدا به ویژه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در حیات ظاهری و هم در دوران حیات برزخی آنان جایز است و سیره صحابه و تابعین و روایات فراوان، گواه این سخن‌اند. صاحب عقیده توسل می‌نویسد: همان گونه که توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در حیات ظاهری آن حضرت جایز است، بعد از رحلت آن حضرت نیز توسل به او صحیح است و هیچ دلیل شرعی و عقلی نداریم که بعد از وصال آن حضرت توسل به او ممنوع باشد.
عقیده ما این است: وقتی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یا یکی از اولیای خدا را وسیله قرار می‌دهیم، هرگز آنها را شریک و مساوی خدا نمی‌دانیم. آنان فقط متوسل به خداوند‌اند. او «وحده لاشریک له» است و هیچ نبی یا ولی، زنده یا مرده، شریک او نخواهد شد. ما برای قبولی دعا آنها را وسیله قرار می‌دهیم، اما قدرت قبول دعا فقط به دست خداست. (46)
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در حیات و ممات یکسان است. عبدالله بن مسعود از رسول اکرم روایت می‌کند:
حیاتی خیرلکم تحدثون و تحدث لکم و وفاتی خیرلکم تعرض علی اعمالکم فیما رأیت من خیر حمدتد الله علیه و ما رایت من شر استغفرت الله لکم؛ (47) در زندگی من برای شما خیر وجود دارد، زیرا احادیث را می‌گویید و در وفات من هم برای شما خیر وجود دارد، زیرا اعمال شما پیش من عرضه خواهد شد. هرگاه در اعمال شما نیکی را ببینم، خوشحال می‌شوم و شکر خدا می‌کنم و هرگاه بدی شما را نگاه کنم، برای شما استغفار می‌کنم.
با در نظر گرفتن این همه شواهد می‌توان ادعا نمود که پیامبران و اولیای خدا و اهل بیت (علیهم السلام) برجسته‌ترین وسیله تقرب به خداوند هستند.

نقد و بررسی اقوال مخالفان در مسئله توسل

اصل توسل مورد اتفاق همه مسلمانان، اعم از اهل سنت شیعه و حتی وهابیان، است. همه می‌گویند باید بین بندگان و خالق وسیله‌ای باشد تا بندگان به خدا تقرب جویند و مورد عنایت خالق قرار گیرند، ولی در تعیین مصداق یا مصادیق توسل بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد. در دیدگاه ما، هرآنچه بنده را به خدا نزدیک کند، شیء یا فرد، از مصادیق توسل است. البته قادر مطلق خداست و اجابت نیز در دست اوست. آنچه را ما بین خودمان و خدا وسیله قرار می‌دهیم، دارای استقلال نمی‌دانیم و فقط آن را از خودمان بهتر و نزد خدا عزیز و آبرومند می‌بینیم و این است که آن را وسیله اجابت دعا قرار می‌دهیم. بیشتر دانشمندان اهل سنت نیز چنین عقیده‌ای دارند و از صدر اسلام تا کنون به آن نیز عمل کرده‌اند. البته کسانی که ناقدان و حتی مخالفان توسل‌اند و حتی در بعضی از موارد، جویندگان توسل را کافر یا از کافر بدتر و واجب القتل می‌دانند، به طور کلی منکر توسل نیستند، بلکه آنها نیز بعضی موارد از توسل را قبول دارند و به آن هم عمل می‌کنند. ما در این مقام، اقوال کسانی را که ناقدان و مخالفان توسل هستند، نقد و بررسی می‌کنیم.
ابن تیمیه توسل را به سه نوع تقسیم کرده است:
الف. توسل به ایمان و اطاعت: توسلی که اصل ایمان و اسلام است، توسل به ایمان به خدا و اطاعت به اوست. ابن تیمیه تفسیر آیه (وابتغواالیه الوسیلة) را ایمان و اطاعت رسول خدا می‌پندارد. وقتی از او پرسیدند: آیا توسل به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جایز است یا خیر، پاسخ داد: ایمان به نبی و اطاعت از او و محبت به او و وسیله قرار دادن واجباتی که پیامبر واجب کرده است، به اتفاق مسلمانان جایز و مشروع است. (48)
ب: دعا و شفاعت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در نظر او، این دو نوع را همه مسلمانان جایز می‌دانند.
ج: توسل به خدا به معنای قسم دادن به ذات پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و غیر آن:
ابن تیمیه این نوع را حرام می‌داند و معتقد است این همان نوع است که صحابه و تابعین در طول حیات و بعد از رحلت پیامبر انجام نداده‌اند. احادیثی نیز که بر توسل به ذات نبی و غیر آن دلالت می‌کنند، همه ضعیف‌اند و حجت نیستند. این همان نظر ابن حنیفه است. (49)
برخی از پیروان ابن تیمیه توسل را اول بر دو قسم کرده‌اند و گفته‌اند: توسل به ایمان و اطاعت از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) جایز و مشروع است، ولی توسل به ذات نبی و اقسام دیگر توسل غیرمشروع است. در نظر اینان، توسل به ایمان و اطاعت رسول خدا، جزء اعمال صالح و از وسایل مشروعی است که انسان را به خدا نزدیک می‌کند. لفظ توسل در عرف صحابه درباره‌ی دعا و شفاعت پیامبر نیز به کار می‌رفته است. دلیل مشروعیت این نوع توسل هم حدیث نبوی است که از انس بن مالک روایت شده است: روز جمعه مردی به در مسجد آمد و از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خواست برای باران دعا کند. مرد گفت «با رسول الله هلکت الاموال وانقطعت السبیل فادع الله یغیثا»؛ «ای رسول خدا، اموال ما هلاک و راه‌ها بسته شده، دعا کن که باران ببارد». پیامبر گرامی اسلام دست‌های مبارک را بلند کرد و دعا نمود: «اللهم اسقنا اللهم اسقنا»: پروردگارا، ما را سیراب کن، پروردگارا ما را سیراب کن. (50)
وجه استدلال این است که صحابه نزد رسول اکرم آمدند و از رسول خدا خواستند دعا کند. این امر مشروع است، اما اکنون که رسول خدا مرده است، ممکن نیست کسی از او طلب دعا کند اکنون فقط اطاعت نبی و محبت به او باقی مانده است. ابن تیمیه روایاتی را که در آنها توسل به ذات پیامبر را همان روایت استسقای عمر به عموی پیامبر آورده و گفته است: اگر بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) توسل به آن حضرت جایز بود، چرا عمر به پیامبر توسل نکرد و عباس را انتخاب نمود؟ لذا عمل عمر، دلیل عدم جواز توسل به پیامبر در عالم حیات برزخی است. (51)

نقد و بررسی دیدگاه ابن تیمیه

چنان که دانسته شد، ابن تیمیه اصل توسل را می‌پذیرد و از سوی دیگر توسل به غیر خدا را شرک می‌داند؛ زیرا قرآن، خواندن غیر خدا را منع نموده است: (فلاتدعوا مع الله احداً) بنابراین، توسل به ذات اولیای الهی و مقام و حرمت آنها حرام است. در پاسخ باید گفت:
اولاً: طبق نظر شما خواندن غیرخدا شرک است. در این صورت، چگونه اعمال صالح و دعای پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را نیز وسیله قرار می‌دهید؟ اگر خواندن غیر خدا شرک باشد، توسل به اعمال صالح و دعای پیامبر نیز شرک به شمار می‌آید.
ثانیاً: معنای شرک بودن توسل به ذات اولیای الهی چیست؟ زیرا شرک این است که آدمی غیرخدا را در مقابل خدا مستقل بالذات بداند یا در صفات و افعال قائل به استقلال او شود یا غیر خدا را قابل پرستش بداند. اکنون چرا باید بگوییم متوسل شرک ورزیده است؟ مگر خالق جهان را دو تا پنداشته است که به اعتقاد توحیدی در خالقیت او لطمه‌ای بخورد؟ یا مدبر کارگردان را دوتا دانسته است تا توحید در ربوبیت او انکار شود؟ یا غیر خدا را پرستش نموده است تا توحید عبادت و پرستش او دست خوش اختلال گردد؟ وسیله قرار دادن ذات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) یا به جاه آن حضرت توسل جستن، در هیچ کدام از انواع شرک داخل نیست.
در اینجا مناسب است بعضی از اقوال دانشمندان اهل سنت را ملاحظه کنیم:
شیخ محمد الفقی می‌گوید: انبیا و رسل از همه برترند. اینان در پیشگاه خداوند عالم منزلت ویژه‌ای دارند: (ذلک فضل الله یؤتیه من یشاء والله ذوالفضل العظیم) (52) مردم در هنگام مشکلات به آنان مراجعه می‌کنند و آنان مستجاب الدعوه‌اند و جواز توسل به جاه و دعای آنها احادیث متواتر و اخبار مستفیض دارد.
دکتر عبدالملک السعدی می‌گوید: هنگامی که می‌گوییم: «اللهم انی توسلت الیک. بجاه فلان...» درجایز بودن آن خلافی نیست، زیرا مراد از جاه ذات نیست، بلکه مکان و مرتبه آن است، چون در قرآن درباره‌ی حضرت موسی آمده است: (عِنْدَ اللَّهِ وَجِیهاً) (53) و در مورد حضرت عیسی آمده است: (وَجِیهاً فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ) (54) این را کسی انکار نمی‌کند؛ زیرا احتمال ندارد که نسبت تأثیر به «متوسل به» بدهد؛ زیرا او مقصود نیست، بلکه جاه و مکانت «متوسل به» نزد خدا مراد است. اما قصه استسقای عمر به عباس این است که عمر نگفت به عباس بن عبدالمطلب توسل می‌جوید، بلکه گفت: «بالعباس عم نبیک». وجاهت عباس از نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده است و این خود اعترافی است که جاه نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از رحلت نیز همیشه باقی است، حتی به عباس، عموی آن حضرت هم سرایت کرده است.
زرقانی دانشمند دیگر اهل سنت، می‌گوید:
به پیامبر توسل جویید و از خدا به جاهش سؤال کنید، چون این کار کوه‌های گناه را می‌ریزد؛ زیرا عظمت هیچ گناهی به برکت شفاعت و عظمت او نزد خدا نمی‌رسد و اگر کسی خلاف این معتقد شود، از این رحمت محروم خواهد ماند».
وقتی ما سیره صحابه، تابعین و مسلمانان را می‌بینیم، روشن می‌شود که آنان بعد از رحلت آن حضرت، به قبر نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌رفتند و دعا می‌کردند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را وسیله قرار می‌دادند. این دعای ابن تیمیه که می‌گوید: ما در صحابه، تابعین و تابعین تابعین کسانی را نیافتیم که به قبر رسول توسل جسته باشند و نماز و دعا خوانده باشند، نادرست است. کسانی که از تاریخ اسلام بی‌خبرند و عموم مردم که غالباً با تاریخ اسلام و متون دینی و اعتقادی سروکار ندارند یا کسانی که غرض و مرض دارند، فوراً سخنان ابن تیمیه یا مانند او را می‌پذیرند. دانشمند برجسته اهل سنت، ذینی دحلان، در سیره خود می‌نویسد: بعد از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) ابوبکر خطاب به پیامبر گفت: «اذکرنا یا محمد عند ربک ولکنی علی بالک». (55)
حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) نیز به هنگام غسل دادن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) خطاب به آن حضرت فرمود:
«بابی انت و امی یا رسول الله لقد انقطع بموتک مالم ینقطع بموت غیرک من النبوة والانباء و اخبار السماء...بابی انت و امی اذکرنا عند ربک و جعلنا من بالک»؛ (56) پدرم و مادرم فدای تو ‌ای رسول خدا! با مرگ تو رشته‌ای پاره شد که در مرگ دیگران این گونه قطع نشد. با مرگ تو رشته پیامبری، فرود آمدن پیام و اخبار آسمانی گسست. پدرم و مادرم فدای تو! ما را در پیشگاه پروردگارت یاد کن و در خاطر نگه دار.
سمهودی به نقل از حافظ عبدالله محمدبن موسی بن النعمان، از علی (علیه السلام) نقل می‌کند که فرمود:
سه روز بعد از رحلت رسول اکرم مردی اعرابی آمد و خود را بر قبر نبی انداخت و خاک بر سر خود گرفت و گفت: تو گفتی و ما شنیدیم. آنچه را تو از خدا گرفتی، ما از تو گرفتیم و این (آیه) بر شما نازل شد: (وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَآؤُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللّهَ تَوَّابًا رَّحِیمًا) (57) اکنون من بر نفس خودم ظلم کردم و آمده‌ام تا تو برای من استغفار کنی. (58)
سمهودی می‌گوید: مقام استغفار رسول به علت موت او پایان نمی‌یابد، چون استغفار رسول خدا برای همه مؤمنان است. ما نمی‌پذیریم که رسول اکرم بعد از موت استغفار نمی‌کند، زیرا ثابت شده که پیامبر در برزخ زنده است و در روایات صحیح آمده است که اعمال بندگان خدمت رسول اکرم عرضه می‌شود و این کمال رحمت آن حضرت است که هرکسی نزد آن حضرت رود، او را محروم نکند، علما از این آیه اطلاق و عموم را فهمیده‌اند که هم در حال حیات و هم در حال ممات آن حضرت قابل استفاده است.
این روایت چنان مشهور است که همه مصنفان در کتاب‌های خود نقل نموده‌اند.
ابن عساکر در تاریخ خود و ابن جوزی در مشیر الغرام الساکن آن را نقل کرده‌اند که (59) توسل به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از رحلت آن حضرت، سیره مستمر اصحاب و مسلمانان بوده است. حال چگونه ابن تیمیه می‌گوید هیچ کس از اصحاب و تابعان توسل نکرده است؟ او سیره مسلمین را نادیده گرفته و فتوای کفر و قتل داده و عالم اسلام را به علت افتراق درونی و همین فتوای کفر و قتل داده و عالم اسلام را به علت افتراق درونی و همین فتواها دشمن یکدیگر ساخته است.

نقد و بررسی دیدگاه مراغی

مفسر اهل سنت، در تفسیر آیه (وَابْتَغُواْ إِلَیهِ الْوَسِیلَةَ) گفته است: یعنی نزدیک شدن به خدا به وسیله طاعت و عملی که خدا به آن راضی باشد. کسی از اصحاب و تابعان جز این را توسل نخوانده‌اند. ولی در قرون وسطی دیده می‌شود که انبیا و صلحا را وسیله قرب الهی قرار می‌دهند و از آنها طلب حاجت می‌کنند و از قبر آنها جلب منفعت و دفع ضرر می‌نمایند. حتی مردم با خدا نیز اصحاب قبور را می‌خوانند و خیال می‌کنند آنان می‌شنوند و جواب می‌دهند، اما علمای عامه با این کار مخالف‌اند. دلیل آنان هم این آیات قرآن است: (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً) (إِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّهِ عِبادٌ أَمْثالُكُمْ) (إِنْ تَدْعُوهُمْ لا یَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ وَلَوْ سَمِعُوا مَا اسْتَجَابُوا لَكُمْ وَیَوْمَ الْقِیَامَةِ یَكْفُرُونَ بِشِرْكِكُمْ)
مراغی حق ابن تیمیه و ابن وهاب را ادا کرده است، اما باید دید قول او تا کجا درست است. اکنون به نقد و بررسی این سخن می‌پردازیم.
الف. مراغی گفته است: «توسل به انبیا و صلحا تا قرون وسطی رواج نداشته است و اصحاب و تابعین این کار را نکرده‌اند.» اما سخن او قرین صحت نیست. وقتی ما به تاریخ اسلام و سیره اصحاب و تابعین نگاه می‌کنیم، درمی‌یابیم که آنان هم در حیات و هم بعد از رحلت آن حضرت به او متوسل می‌شدند. بیش از این نمونه‌های بسیاری را در این باره نقل کردیم. سمهودی در جلد چهارم کتاب وفاء الوفاء و تقی الدین سبکی در شفاء الاسقام مباحثی را برای اثبات زیارت قبر نبی اختصاص داده‌اند.
ب. سخن دیگر مراغی این است که: «مردم از اصحاب قبور طلب حاجت می‌کنند و طلب جلب منفعت و دفع ضرر می‌نمایند». این تهمتی عظیم به عاشقان اسلام و پیامبر است. تاکنون هیچ کس از مسلمانان شیعه و سنی، از خود صاحب قبر طلب حاجت یا جلب منفعت و دفع ضرر نکرده است. مسلمانان، صاحب قبر را فقط واسطه برای اجابت دعا و جلب منفعت یا دفع ضرر قرار می‌دهند و هرچه می‌طبند از خدا می‌خواهند نه از کسی دیگر. مسلمانان به قبر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) متوسل می‌شوند و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) را «متوسل به» قرار می‌دهند و این هیچ اشکالی ندارد، زیرا هنگامی که ما ارواح طیبه را در عالم برزخ زنده می‌دانیم و امکان ارتباط با آنان را براساس قرآن و سنت ثابت می‌شماریم، چه اشکال دارد آنها را برای طلب حاجت واسطه و وسیله قرار بدهیم؟
اما این سخن مراغی که مسلمانان از اصحاب قبور بدون خدا حاجت طلب می‌کنند و با خدا آنها را می‌خوانند نیز تهمت محض به اهل توحید است. به نظر اکثر مفسران، مراد آیه (فَلا تَدْعُوا مَعَ اللّهِ أَحَداً) پرستش غیرخداست؛ یعنی با خدا کسی را پرستش نکنید. شما کجا دیده‌اید که مسلمانی بدون خدا کسی را پرستش کرده باشد. هیچ کس از مسلمانان کلمه‌گو، کسی را با خدا در عبادت شریک نمی‌کند. خدا وحده لاشریک له است و این اعتقاد همه متوسلان به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) است.
ج. سخن دیگری که مراغی به زبان آورده این است: «هیچ کس از علمای عامه به دلیل آیات مذکور به این عقیده معتقد نیست.»
در پاسخ این ادعا باید گفت: از مفسر قرآن بسیار بعید است که آیاتی را که درباره‌ی کفار و مشرکان آمده، بر مسلمان و مؤمن موحد تطبیق دهد. همه مفسران گفته‌اند آیات مذکور درباره مشرکان نازل شده است. تمسک و توسل به رسول خدا و شریک قرار دادن غیرخدا به خدا تفاوت بسیار دارد.
اولاً: مشرکان بت‌ها را عبادت می‌کنند، اما مسلمانان عبادت را فقط برای خدا سزاوار می‌دانند.
ثانیاً: مشرکان آنچه می‌پرستند، در مقابل خدا قرار می‌دهند؛ یعنی آنها را در مقابل خدا همه کاره می‌شمارند، ولی مسلمانان اولیای خدا را فقط واسطه بین خود و خدا قرار می‌دهند و آنها را مأذون خدا می‌شمارند و آنها را بدون قدرت خدا عاجز می‌دانند.
آلوسی، مفسر بزرگ اهل سنت، می‌گوید: من مانعی در توسل به درگاه خداوند با مقام پیامبر، چه در حال حیات و چه پس از رحلت او، نمی‌بینم. او در جای دیگر نیز می‌گوید: توسل جستن به مقام کسی غیر از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) در پیشگاه خدا مانعی ندارد؛ به شرط اینکه او واقعاً در نزد خدا مقامی داشته باشد. شیخ الاسلام تقی الدین سبکی می‌نویسد: توسل و استغاثه به پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و شفیع قرار دادن آن حضرت جایز است و نیکو و این امر بر هر دینداری معلوم است از انبیا و مرسلین سرزده و سیره سلف صالح و علما و عوام مسلمانان بوده است. توسل به پیامبر در هر حال جایز است؛ قبل از خلقت و بعد از خلقت؛ در زمان حیات و بعد از رحلت آن حضرت؛ در عالم برزخ و بعد از به پاشدن قیامت و بهشت. توسل به پیامبر نیز این است که انسان در طلب از خدا، خود پیامبر یا جاه و مقام و برکت آن حضرت را وسیله قرار دهد. این سه نوع توسل جایز است و درباره هریک از آنها خبر صحیح وارد شده است. حال تفاوتی ندارد که این امر توسل یا استغاثه یا تشفع نامیده شود.
با این همه شواهد، مراغی به چه دلیل می‌گوید که هیچ کس از علمای عامه به این عقیده پای بند نیست؟

رفع یک شبهه

کسانی که منکر توسل به ارواح انبیا و اولیای الهی‌اند، آن را قبیح و ناروا می‌شمرند. به گفته آنان، خواندن مردگان، خطاب به شخص معدوم است و خطاب به معدوم قبیح است. این سخن را عبدالوهاب بیان کرده است. سخن دیگر را ابن تیمیه چنین مطرح می‌کند: یاری طلبیدن و توسل جستن به مردگان شرک و نیز ندا کردن شخص معدوم است و این کار قبیح و حرام است؛ زیرا قرآن می‌فرماید: (إِنْ تَدْعُوهُمْ لَا یَسْمَعُوا دُعَاءَكُمْ ...)
این مطالب در سه امر خلاصه می‌شود:
الف: خواندن مردگان خطاب به معدوم است؛
ب: خواندن ارواح شرک است؛
ج: خواندن مردگان بدعت است؛
حال ما باید این سه نکته را نقد و بررسی کنیم تا مسئله واضح شود.
اولاً: خواندن مردگان در زمره خطاب به معدوم نمی‌گنجد، زیرا طبق قرآن و سنت، مردگان در عالم برزخ می‌شنوند و صداها به آنها می‌رسد. روایات متعددی نیز در این باره آمده است. در روایتی که گذشت، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: اگر من زنده باشیم برای شما خیر است و اگر مرده باشم نیز برای شما خیر است، زیرا اعمال شما به ما می‌رسد. اگر نیکی در اعمالتان ببینم خوشحال می‌شوم و اگر بدی ببینم، برایتان استغفار می‌کنم. (60)
عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چنین روایت کرده است:
«ان الله ملائکة سیاحین فی الارض یبلغونی من امتی السلام»؛ (61) خداوند فرشتگانی دارد که در زمین می‌گردند و سلام امتم را به من ابلاغ می‌کنند.
ثانیاً: به فرض که توسل به مردگان فعل قبیح یا خطاب به معدوم باشد، شرک نخواهد بود. شرک در مقابل توحید است و همان گونه که توحید اقسامی دارد (توحید ذاتی، توحید صفاتی، توحید افعالی توحید عبادتی)، شرک هم انواع دارد (شرک در ذات، در صفات، افعال و عبادت). حال پرسش این است که توسل بر کدام شرک منطبق است. عقیده ما این است که توسل جستن به انبیای الهی برای برآورده شدن حاجت هم در دوران زندگی و هم پس از حیات آنان، کار ناروایی نیست و شرک به شمار نمی‌آید.
خداوند وحده لاشریک له است، اما این نظام تکوینی با سبب و وسیله می‌چرخد و توسل در نظام آفرینش سنتی اساسی و تکوینی است. این کار نیز به هیچ عنوان با قدرت مطلقه باری تعالی منافاتی ندارد. لذا ما می‌گوییم توحید در نظام الهی عین توسل است و توسل نیز عین توحید است. هر موحد معترف به نظام خدایی، قطعاً متوسل است و هر متوسل روشندل و واقع بین، به طور حتم موحد است.
خلاصه این که: اسناد فعل و اثر به هریک از موجودات جهان براساس این اعتقاد است که آن موجود را خدا آفریده و نیرو و اثربخشی او از خداست و خدا نیز ما را، به توسل به آن، امر کرده است. این از دیدگاه تعالیم اسلامی مستلزم شرک و ضد توحید نیست، بلکه صددرصد توحید خالص و نمایانگر حقیقت حق الله است. (62) ثالثاً: توسل بدعت نیست. آنچه بین شیعه و اهل سنت مسلم است، این تعریف بدعت است: «البدعة ادخال مالیس من الدین فی الدین بقصد الدین» ما از آیات و روایات ثابت کرده‌ایم که توسل، فعلی مشروع و مستحسن است و چیزی نیست که در منابع دینی نیامده باشد و بعضی آن را به عنوان دین انجام دهند. کسانی که منکر بعضی از انواع توسل‌اند نیز بعضی از انواع دیگر آن را قبول دارند و حتی کسانی را که معتقد به آن نشوند، کافر می‌دانند.

جمع بندی

مسئله توسل امری مسلّم بین مسلمانان بوده است و همه بدان عمل نموده‌اند. اگر اختلافی در آن وجود داشته باشد، در تعیین مصداق توسل است.
در قرآن مجید نیز حکم به توسل به صراحت آمده است. چون این حکم به طور مطلق و عام آمده است، دانشمندان در تعیین وسیله اختلاف کرده‌اند. بعضی از آنان فقط عمل خیر و ایمان به خدا و اطاعت رسول را وسیله قرار می‌دهند و دیگران می‌گویند چون حکم مطلق است، توسل جستن به هرآنچه آدمی را به خدا نزدیک کند، جایز است.
از روایات اهل بیت روشن می‌شود که بهترین وسیله نزدیکی بندگان به خدا، پیامبر گرامی اسلام و اهل بیت‌اند.
از منابع اسلامی واضح می‌شود که توسل جستن و وسیله قرار دادن پیامبر گرامی اسلام جایز است و تفاوتی بین حیات و ممات آن حضرت نیست.
سیره صحابه نشان می‌دهد که آنان هم در زمان رسول خدا به او توسل می‌جستند و هم بعد از رحلت آن حضرت به قبر او پناه می‌بردند.
آیاتی که مخالفان توسل به عنوان دلیل آورده‌اند، همه درباره مشرکان و عبادت آنان است و هیچ ربطی به موضوع ما ندارد.
کسانی که می‌گویند توسل شرکت است، درحقیقت به مفهوم شرکت توجه نکرده‌اند؛ چون شرک این است که ما متوسل را مستقل از خدا بدانیم یا برای او عبادت کنیم؛ ولی هیچ کس از متوسلان وسیله را پرستش نمی‌کند و آن را در مقابل خدا دارای استقلال و قادر مطلق نمی‌داند. آری، توسل عین توحید و توحید عین توسل است.

پی‌نوشت‌ها:

1. محقق و مدرس دانشگاه.
2. ابن منظور، آسان العرب، ج15، ص301؛و فراهیدی، خلیل احمد، کتاب العین، ج3، ص1951؛ و ابن سیده ابی الحسن علی بن اسماعیل، المحکم والمحیط الاعظم، ج8، ص612 و محمد فخرالدین طریحی، المجمع البحرین، ج3، ص1935.
3. ابن فارس، معجم المقایس اللغة ج6، ص110.
4. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص523.
5. جوهری، الصحاح، ج 5، ص1841 و قیومی، مصباح المنیر، ص660.
6. سید علی اکبر قریشی، قاموس القرآن، ج5 و 7، ص218.
7. سیدمحمود آلوسی، تفسیر روح المعانی، ج6، ص 126-128.
8. محمد رشیدرضا، تفسیر القرآن الکریم (المنار)، ج6، ص307.
9. مائده، آیه 35.
10. شوری، آیه 23.
11. یعقوب جعفری، تفسیر کوثر، ج3، ص142 به بعد.
12. آل عمران، آیه 103.
13. نساء، آیه 64.
14. محمدعلی صابونی، مختصر تفسیر ابن کثیر، ج1، ص410 و ثعالبی، تفسیر ثعالبی، ج2، ص257.
15. بیضاوی، تفسیر بیضاوی، ج1، ص222؛ ابی مسعود، تفسیر ابن مسعود، ج2، ص158، و صابونی، صفوةالتفاسیر، ج1، ص286.
16. قرطبی، تفسیر جامع الاحکام القرآن، ج5، صص265.
17. فخر رازی، تفسیر فخر رازی، ج6-10، ص166.
18. یعقوب جعفری، تفسیر کوثر، ج2، ص4.
19. آیة الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج3، ص499.
20. یعقوب جعفری، تفسیر کوثر، ج2، ص475.
21. اسراء، آیه 56 و 57.
22. برداشت نویسنده از: علامه طباطبائی، تفسیر المیزان، ج15، ص127 به بعد.
23. آیت الله مکارم شیرازی، تفسیرنمونه، ج10، ص75.
24. دکتر محمدطاهر قادری، عقیده توسل، ص121.
25. ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ج1، ص441.
26. جهت مطالعه بیشتر رجوع شود به: ابن ماجه، سنن ابن ماجه، ص441: وحاکم، مستدرک، ج1، ص313؛ و نورالدین علی بن ابی بکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، ج2، ص279؛ و متقی هندی، کنزالعمال، ج2، ص181، ج6، ص 521؛ و طبری، المعجم الکبیر، ج9، ص30، و سمهودی، وفاء الوفاء، ج3و4، ص 1372.
27. جعفر سبحانی، توسل، ص 124 به بعد.
28. جهت مطالعه بیشتر رجوع شود به: صحیح بخاری، ج1، ص208؛ و سنن نسائی، ج2، ص827؛ سنن ترمذی، ج1، ص283؛ هیثمی، المعجم الزوائد، ج1، ص333؛ و متقی هندی، کنزالعمال، ج2، ص80، ج7، ص 698و 703؛ و بیهقی، سنن بیهقی، ج2، ص174.
29. محمود محمد بن عیسی، العقاید الاسلامیة، ج4، ص295.
30. سنن ابن ماجه، ج1، ص261.
31. آیت الله جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص 158.
32. محمد نقشبندی، حلیة الاولیاء، ج2، ص121.
33. مجلسی، بحارالانوار، ج94، ص22.
34. طباطبائی، المیزان، ج4، ص262.
35. مجلسی، همان، ج23، ص 101 و حویزی، تفسیر نورالثقلین، ج1، ص626.
36. همان، ج36، ص 16.
37. مجلسی، همان، ج27، ص212.
38. سمهودی وفاء الوفا، ج4، ص1374 و دارمی، سنن دارمی، ج1، ص 43، رقم 93؛ و سبکی، شفاء السقام، 128 دکتر محمدطاهر قادری، عقیده توسل، ص231.
39. صحیح بخاری، ج2، ص75 و سمهودی، وفاء الوفاء، ج4، ص 1375.
40. علامه عبدالحسین امینی، الغدیر، ج7،ص301 و عاملی، الانتصار، ج5، ص355.
41. آیت الله جعفر سبحانی، آیین وهابیت، ص 165.
42. فتح الباری فی شرح البخاری، ج 2، ص 413.
43. دکتر محمدطاهر قادری، عقیده توسل، ص 243.
44. سمهودی، وفاء الوفاء، ج4، ص 1376.
45. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج1، ص120.
46. جریانی، تفسیر گازر، ج2، ص362.
47. ابن حجر هیثمی، صواعق المحرقة، ص178.
48. دکتر محمدطاهر قادری، عقیده توسل، ص 222-23.
49. نورالدین علی بن ابی بکر، مجمع الزوائد، ج9، ص24.
50. دکتر محمدطاهر قادری، عقیده توسل، ص 382.
51. رشیدرضا، المنار، ج6، ص308.
52. حدید: 27.
53. احزاب: 69.
54. آل عمران: 45.
55. مائده: 54.
56. فقی محمد، التوسل والزیارة، ص161.
57. نساء، آیه 64.
58. سمهودی، وفاء الوفاء، ج3، ص380به بعد.
59. حلبی، سیرة الحلبیة، ج3، ص39.
60. آلوسی، روح المعانی، ج6، ص14-15.
61. سبکی، شفاء الاقسام، ص46.
62. ابن تیمیه، منهاج السنة، ص11.

منبع مقاله :
گروه نویسندگان؛ (1393)، مجموعه مقالات کنگره جهانی «جریان‌های افراطی و تکفیری از دیدگاه علمای اسلام»، قم: دارالاعلام لمدرسة اهل البیت (ع)، چاپ اول